در این یادداشت می خواهیم با مثال های متعدد این را بررسی کنیم، که سلاح هسته ای چگونه مانع گسترش بسیاری از جنگ ها شد.
به طبع اولین کشوری که سلاح هسته ای را ساخت و آزمایش کرد، ایالات متحده آمریکا بود. این امر و تخریب و آسیب وحشتناکی که آزمایش آن روی ژاپن دربر داشت، موجب شد تا شوروی نیز که از نظر ایدئولوژیک در تضاد با سرمایه داری کاپیتالیستی آمریکا بود نیز، به دنبال ساخت سلاح هسته ای برود.
دستیابی شوروی به سلاح هسته ای نقطه ی شروع رقابتی غیر مستقیم میان آمریکا و شوروی با ایجاد مناطق تحت نفوذ، گشت.
دیگر نه آمریکا و نه شوروی هیچ کدام به دنبال جنگ مستقیم نرفتند، چرا که درگیری این دو به معنای نابودی در روی کره زمین و بالطبع هر دو ابرقدرت بود.
پس از آن بریتانیا و فرانسه نیز که فاصله ی جغرافیایی بیشتری با آمریکا داشتند اما در همسایگی اتحاد جماهیر شوروی بودند، ناچار شدند تا با سرعت تمام به سمت دستیابی به این سلاح مرگبار پیش بروند، در واقع پس از بمباران اتمی ژاپن، هدف از ساخت سلاح هسته ای، ایجاد بازدارندگی هسته ای متقابل در مقابل قدرت های اتمی بود.
بازدارندگی در این جا بدین معنا بود که به طرف مقابل این پیام ارسال شود، که اگر دست به سلاح هسته ای ببری ما هم قادر خواهیم بود تا پاسخ هسته ای بدهیم.
می توان از زاویه ای دیگر نیز این بازدارندگی را تعبیر کرد که، چون شوروی صاحب سرزمینی بسیار بزرگ بود که برعکس بلوک غرب، رسماً زیر یک پرچم بودند، فلذا عملاً تمامی جماهیر عضو شوروی در این سلاح هسته ای شریک بودند، پس بریتانیا و فرانسه که از نظر ابعاد سرزمینی و بزرگی نیروی نظامی، در شرایطی نابرابر با شوروی بودند، به سراغ دستیابی به سلاحی رفتند که حجم تخریبش برای هر وسعت سرزمینی و هر ابرقدرتی غیر قابل چشم پوشی بود.
از این منظر هر یک خود به تنهایی و با حفظ استقلال از ایالات متحده به یک موازنه ی وحشت و از این طریق به بازدارندگی رسیدند.
چین نیز که هم در همسایگی شوروی قرار داشت و هم در تضاد شدید سیاسی و ایدئولوژیک با ایالات متحده بود، چاره ای نداشت جز اینکه به سمت دستیابی به سلاح هستهای برود.
بدین ترتیب زنجیروار هند و پاکستان که دو دشمن آبا اجدادی به شمار میآمدند به ترتیب هسته ای شدند.
اتفاقی که پس از اتمی شدن چین و سپس مرگ مائو تسه تونگ رخ داد این بود که، کشور چین که اکنون به بازدارندگی کامل اتمی رسیده بود، به سمت تنش زدایی و برقراری رابطه با ایالات متحده آمریکا ترغیب شد و هم چنین سیاست آمریکا نیز با تثبیت بازدارندگی چین در قبال این کشور تغییر کرد، پس به دنبال همکاری به جای روابط سرد و خصمانه، هم چنین توجه به پتانسیل های چین برای تبدیل شدن به یک شریک تجاری و جداسازی اش از شوروی افتاد.
کشور کره شمالی که به نوعی تحت الحمایه ی شوروی و چین میشد، در پی عادی سازی رابطه چین با آمریکا و همچنین فروپاشی شوروی، در مقابله با ژاپن، کره جنوبی و ایالات متحده آمریکا که اختلافشان به جنگ کره باز می گردد، عملاً تنها شد. پس چاره ای نداشت جز اینکه از NPT خارج شده و اتمی شود، چرا که قدرت متعارفش در مقایسه با همسایگانش بسیار پایین تر بود.
پس از کره شمالی، کشورهای دارای سلاح هسته ای تلاش مضاعفی کردند تا حلقه ی سخت گیری و اتحاد استراتژیکشان را تنگ تر کنند تا دسترسی به این سلاح نابودگر در انحصار خودشان باقی بماند.
وضع تحریم های کمرشکن بر روی کشورهایی که به سراغ غنی سازی اورانیوم می رفتند و همچنین دادن امتیازات سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی به کشورهای همسو با غرب، که بعضاً شوق افزایش توان نظامی امنیتی داشتند، برنامه و سیاست کشورهای هسته ای به رهبری ایالات متحده آمریکا بوده است.
اما آیا این انحصار همیشه غیر قابل نفوذ خواهد ماند؟
این پرسشی است که پاسخش در آینده ی تنش های خاورمیانه و تلاش برای قدرت سازی و احیای امپراتوری سرزمین ما نهفته است.
سلاح هسته ای چگونه مانع گسترش بسیاری از جنگ ها شد
در این یادداشت می خواهیم با مثال های متعدد این را بررسی کنیم، که سلاح هسته ای چگونه مانع گسترش بسیاری از جنگ ها شد. به طبع اولین کشوری که سلاح هسته ای را ساخت و آزمایش کرد، ایالات متحده آمریکا بود. این امر و تخریب و آسیب وحشتناکی که آزمایش آن روی ژاپن دربر […]
- ارسال توسط : هانیه سادات احمدی