به گزارش پایگاه خبری طلوع سیاست
این اقدام، پیام مهمی به مدیران و معلمان مدارس کشور دارد که هرگونه برخورد مشابه با دانشآموزان، در کمترین زمان ممکن با واکنش مناسب مجموعه آموزشوپرورش و رسیدگی بالاترین مقامهای این دستگاه مواجه خواهد شد؛ اقدامی که اگرچه مثبت و بسیار دلگرمکننده بوده اما به نظر میرسد ابعاد این ماجرا نیازمند واکاوی دقیق و بررسی همه جنبههای دیگر است.
بازدارندگی رسانههای نوین
در راستای حرکت وزیر، «سجاد موسوی» مدیر آموزشوپرورش آستارا البته موضعی متفاوت داشت؛ او در همان روزی که وزیر عازم استان شده بود، ضمن عذرخواهی از مردم، قول بازرسی پیوسته و نظارت بیشتر داد؛ اما در ادامه گفت که «از فعالان فضای مجازی انتظار داریم جهت حفظ حرمت خانوادهها از بازنشر فیلم تنبیه دانشآموز در شبکههای اجتماعی خودداری کنند.»
مدیر محترم که خوشبختانه قول مساعد برخورد با معلم تنبیهگر را داده، در ظاهر از این نکته غفلت کرده است که آنچه حرمت فضای مدارس و ساحت علم و ادب را خدشهدار میکند، رفتارهای خارج از شئون معدود معلمانی است که ضمن متاثرکردن احساسات جامعه، ضربههای بسیار عمیقی بر روان و ذهنیت کودکان و نوجوانان وارد میکنند و در صورت عدم انتشار این فیلم، چه بسا اقدامات خلاف قانون این معلم ادامه مییافت و دانشآموزی که زیر ضربات مشتولگد وی تنبیه میشد، حتی ممکن بود ضربهها و آسیبهای جدیتر و درازمدتی را تحمل کند؛ اگر البته تا کنون متحمل نشده باشد.
واقعیت اینکه اگرچه رسانههای نوین و مجازی آثار و پیامدهای گاه منفی دیگری دارند اما هیچکس نمیتواند منکر نقش اطلاعرسانی و بازدارندگی آنها بهویژه در موضوعهای مربوط به تخلفها و اقدامهای خلاف قانون و اخلاق باشد. به نظر میرسد مدیران آموزشوپرورش به جای تمرکز بر نقش افشاگرانه این فیلم و بازنشر به موقع آن، لازم است موضوع تنبیه بدنی و کلامی را در سطوحی عمیقتر بررسی کرده و همه تلاش خود را برای جلوگیری از ابعاد اینگونه رفتارها بهکار گیرند.
در دو دهه اخیر به دنبال اطلاعرسانی و فرهنگسازی گسترده، میزان و شدت تنبیه بدنی در مدارس کشور به نسبت گذشته بسیار کاهش یافته و اگرچه به صفر نرسیده، اما به عنوان جزئی از فرهنگ غالب، از محیطهای آموزشی کشور تا اندازهای رخت بربسته است.گستره تنبیه بدنی و کلامی در مدارس
خوشبختانه در دو دهه اخیر به دنبال اطلاعرسانی و فرهنگسازی گسترده، میزان و شدت تنبیه بدنی در مدارس کشور به نسبت گذشته بسیار کاهش یافته و اگرچه به صفر نرسیده، اما به عنوان جزئی از فرهنگ غالب، از محیطهای آموزشی کشور تا اندازهای رخت بربسته است. با این حال هنوز هم تنبیههایی در قالب خشونت کلامی (داد زدن، تحقیر و تمسخر کلامی و …) وجود دارد و به نظر میرسد اگرچه کمتر از پیش اما دامنه آن گسترده است. این موضوع از نوع رفتار برخی معلمان در کلاسهای آنلاین بیشتر مشهود بود؛ محیطی که از قضا تحت نظارت اولیا بود و مشخص نیست در کلاسهای حضوری که دانشآموز در پناه خانواده نیست، اوضاع چگونه است!
با این حال باید هشدار داد که در شهرستانهای دورافتاده و به ویژه در مدارس روستایی که امکان نظارت یا حساسیت اولیا کمتر است، رفتار آسیبرسان تنبیه بدنی همچنان جریان دارد؛ اگرچه به نسبت سالهای گذشته، کمتر شده. بنابراین با هر ابزاری از جمله رسانه، بازرسی، برخورد اداری و … باید تا محو کامل آن از صحنه آموزش این سرزمین تلاش کرد.
پیامدهای ویرانگر تنبیه فیزیکی، کلامی، رفتاری
اکنون کمتر کسی است که از پیامدهای مخرب تنبیههای بدنی و کلامی و حتی رفتاری بیخبر باشد. تنبیه بدنی حتی در شدتهای پایین، طیف گستردهای از آسیب به روان و جسم دانشآموز را شامل میشود و در مواردی، حتی به بروز «اختلال استرس پس از حادثه» (ptsd) منجر میشود و تا پایان عمر با فرد تنبیهشده همراه خواهد بود. افسردگی، اضطراب، ترسهای مرضی، ضربه به اعتماد به نفس و عزت نفس، بیزاری از درس و مطالعه، اجتماعگریزی، ایجاد عقدههای روانی و تهاجمی نسبت به جامعه و دیگران، انزواطلبی، گرایش به رفتارهای خطرناکی چون اعتیاد و حتی خودکشی و … تنها بخشی از پیامدهای ویرانگر تنبیه بدنی و کلامی است.
درک علت شدت و میزان بالای آسیب تنبیه به دانشآموزان دشوار نیست؛ تنها کافی است دقت کنیم که دانشآموزان به ویژه در سنین پایینتر، به دلیل جثه ضعیف، قدرت دفاع از خود و ستاندن حق، بیان اعتراض، ابراز خشم سالم و یا توضیح اقناعی را ندارد.
تنبیه کلامی اگرچه از آسیب جسمی به دور است، اما ضربات سنگینی به شخصیت و شاکله هویتی-روانی دانشآموز برجا میگذارد که به هیچ وجه قابل چشمپوشی نیست.او در بیپناهی مطلق و مقابل چشم دیگران مضروب میشود و با ضعف در پردازش شناختی و تجزیه و تحلیل ناقص و تعمیم رفتار تنبیهگر، ماجرا را به کل دنیای ذهنی و واقعی گسترش میدهد. به این ترتیب قضاوت و شناخت فکری-هیجانی او از دیگران دچار نقص میشود که در بستری هیجانی، استمرار مییابد و آرامش و امنیت روان او را که مهمترین منبع شکلگیری شخصیت است، ناامن و تخریب میکند. حال اگر این رفتار در منزل هم ادامه داشته باشد تروماهای کودک بیشتر شده و به مرور زمان شکل «اختلال روان» به خود میگیرد.
باید توجه داشت که تنبیه کلامی اگرچه از آسیب جسمی به دور است، اما ضربات سنگینی به شخصیت و شاکله هویتی-روانی دانشآموز برجا میگذارد که به هیچ وجه قابل چشمپوشی نیست؛ درد شنیدن هرگونه توهین، تحقیر، اهانت، سرزنش شدید و تکرار نسبتهای نامناسبی که معلم یا والد به کودک و نوجوان میدهد، چندان کمتر از تنبیه بدنی نیست. همینگونه است تنبیه رفتاری که یک نمونه آن صدا زدن دانشآموز در صف یا کلاس و دادن نسبتهایی چون بیانضباط، بیادب، بیشعور و … حتی با لحن آرام است.
آیا مجازاتهای اداری متخلف کافی است؟
سالیان زیادی است که با انتشار فیلمهای موبایلی از تنبیه بدنی در مدارس، موضوع به برخورد اداری و هیاتهای رسیدگی به تخلفات کارمندان، محدود مانده است. این رویه اگرچه در صورت برخورد جدی و متناسب، نقش بازدارندگی مهمی دارد اما در شرایطی که هزاران مدرسه کشور از نظارت و بازرسیهای کارآمد و یا دوربینهای موبایلی (به طور مثال در مدارس دخترانه) به دور هستند، هرگز قابلیت برخورد با همه موارد را نخواهد داشت.
از آن مهمتر، از اساس برخوردهای اداری به تنهایی کافی نیست و نیازمند بستری مناسب برای پیشگیری هستیم. اگر به دور از احساسها و از دریچه روانشناسی به رفتار آموزگار تنبیهگر توجه کنیم، او خودش قربانی مشکلات روانی و رفتاری است؛ از بدتنظیمی یا ناتنظیمی هیجانی تا افسردگی، اضطراب، عدم کنترل تکانه/ احساس، پرخاشگری، بدآموزی، خشمهای ابراز نشده قبلی و … . بنابراین چنین فردی شاید نخستین کاندیدای درمان و پیگیری روانپزشکی و روانشناسی باشد زیرا از مشکلات متعدد شخصیتی – خانوادگی رنج میبرد.
در حوزه پیشگیری و درمان (ترمیم)، مهمترین مسئولیت جلوگیری از رفتارهای خشونتبار و تنبیهی مدارس، برعهده مشاوران مدرسه است.نقش مشاوران مدارس و هستههای مشاوره ادارهها
در کنار تدبیرهای برخی جوامع که برای استخدام کارمندان محیطهای حساسی مانند مدرسه، از فیلتر آزمونهای روانشناسی استفاده میکنند، در حوزه پیشگیری و درمان (ترمیم)، مهمترین مسئولیت جلوگیری از رفتارهای خشونتبار و تنبیهی مدارس، برعهده مشاوران مدرسه است. اکنون که همه ادارههای آموزشوپرورش واحدی به نام «هسته مشاوره» دارند، لازم است ضمن آموزشهای پیشگیرانه، به درمان و مشاوره با معلم خاطی و دانشآموز آسیبدیده بپردازند.
در گام بعدی، لازم است با ارائه آموزشهای تخصصی، اولیا و معلمان را از احتمال چنین برخوردهایی بازدارند و حتی اگر لازم باشد، مشکلات شخصی و خانوادگی آنها را در محیطی امن و سالم بررسی کنند. همینطور دانشآموزانی که در فقر فرهنگی خانواده، نه جرات ابراز و اطلاع خشونت را دارند نه راهکار مناسبی برای کنترل و تنظیم رفتارهای خود، باید تحت حمایت عاطفی، درمانی و مشاورهای مدارس قرار گیرند. تنها در این صورت است که میتوان امید داشت در آیندهای نه چندان دور، تنبیه در مدارس به حداقل ممکن برسد.